مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام
از خیمه خرامید قد و قــامت قــاسم قرص قمر آل حسن حضرت قاسم دل میبرد از اهل حرم طلعت قاسم یاد حسن احیا شده از حالت قــاسم در چشم خریدار ، عقیق یـمن آمـــد انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد این قامت رعنا به حرم کرده قیامت تکرارِ حسن آمده با هیبت و عـزت پوشیده کفن جای زره بر قد وقامت شاید که بگیرد زعمو هدیة رخصت سربــاز سپـــاه علیِ بت شکن آمــد انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد در پیش نگاه حرم و دیده ی عباس شد راهی میدان ثمر باغ گل یاس میریخت زچشمان عمو بارش الماس میدید از آن دور،عدواین همه احساس بر مقدم او نُقل وگلِ یـــاسمن آمــد انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد افکند نقاب از رخ وسربند عیان شد یا زینبِ پیشانیِ او ورد زبـــان شد فریاد اَن ابن الحسنش نُقل دهان شد این همهمه در لشگر کفار بیان شد این کیست که جای زِرهش با کفن آمد انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد ناگــاه رقیبانِ دغـل حیــلــه نمودنـد روبَه صفتانی که ز هــر طایفه بـودند گِردِ یلِ نامیِ حسن حـلـقــه گشودند هر لحظه براین حصر، زکفارفزودند از هــر طرفَش نـیـزه میان بدن آمد انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد آن قامت رعنا و همان آیت سبحــان با نیزه و شمشیر،هم آغوش، شد این سان فریاد زد از زیر سم مرکبِ عدوان این سینه ی بشکسته فدای تو عموجان زهــرا به کنار تن بی جــان من آمد انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد |